سبد خرید
اصطلاحات رایج انگلیسی در کسب و کار

اصطلاحات رایج انگلیسی در کسب و کار

5/5 - (2 امتیاز)

در این صفحه به معرفی برخی از اصطلاحات رایج انگلیسی در کسب و کار پرداخته شده است. این اصطلاحات در مکالمه روزمره و همچنن در ساختار های نوشتاری مانند آزمون های آیلتس و تافل مورد استفاده قرار میگیرند. حتما اصطلاحات رایج انگلیسی در کسب و کار را مطالعه کنید.

برخی از مهمترین اصطلاحات رایج انگلیسی در کسب و کار

در زیر تعدادی از اصطلاحات رایج انگلیسی در کسب و کار را برای شما آورده‌ام:

Benchmarking: مقایسه عملکرد یک شرکت با شرکت‌های دیگر به منظور بهبود عملکرد خود.

Bottom Line: سود خالص یا ضرر خالص یک شرکت پس از کسر هزینه‌ها.

کلاس آیلتس
کلاس آیلتس

Core Competency: تخصص اصلی یا مزیت رقابتی یک شرکت.

ROI (Return on Investment): بازگشت سرمایه، نسبت سود به هزینه سرمایه‌گذاری.

Outsource: استفاده از خدمات یا تولید اجزاء توسط شرکت‌های خارجی.

Synergy: هماهنگی و تعامل مثبت بین بخش‌ها یا افراد یک سازمان.

SWOT Analysis (Strengths, Weaknesses, Opportunities, Threats): تجزیه و تحلیل نقاط قوت، ضعف‌ها، فرصت‌ها و تهدیدهای یک شرکت.

Blue Sky Thinking: ایده‌پردازی خلاقانه و بدون محدودیت‌ها.

Milestone: گام مهم یا دوره زمانی کلیدی در یک پروژه یا کسب و کار.

Break Even: زمانی که درآمدها همسان با هزینه‌ها می‌شوند و سود یا زیان به صفر می‌رسد.

Cutting-edge: به‌روز و جدید، مختصراً به تکنولوژی یا نوآوری‌های پیشرفته اشاره دارد.

Downsize: کاهش اندازه یا تعداد کارمندان یک شرکت.

Strategic Alliance: ائتلاف استراتژیک بین دو یا چند شرکت برای دستیابی به اهداف مشترک.

Target Audience: مخاطبان مشخصی که یک محصول یا خدمات به آن‌ها می‌خورد.

Value Proposition: عرضه ارزش، توضیح چگونگی ارائه ارزش به مشتریان و چرا محصول یا خدمات شما بهتر از رقبا است.

B2B (Business to Business): معاملات بین شرکت‌ها.

B2C (Business to Consumer): معاملات بین شرکت و مشتریان حقیقی.

Diversification: تنوع در محصولات یا بازارهای هدف.

Market Share: سهم بازار یک شرکت در مقایسه با سایر رقبا.

Going Public (IPO – Initial Public Offering): عرضه عمومی اولیه سهام یک شرکت به عموم.

Cash Flow: جریان نقدینگی و ورود و خروج پول از یک شرکت.

Brand Equity: ارزش و شناخت برند در بازار.

Pivot: تغییر جهت یا استراتژی یک شرکت به منظور افزایش موفقیت.

SWOT Analysis : تجزیه و تحلیل نقاط قوت، ضعف‌ها، فرصت‌ها و تهدیدهای یک شرکت.

Elevator Pitch: توضیح کوتاه و مفید در مدت زمان کوتاه که برای جلب توجه یک شخص یا سرمایه‌گذار استفاده می‌شود.

USP (Unique Selling Proposition): مزیت منحصر به فرد یا ویژگی‌هایی که یک محصول یا خدمات را از رقبا متمایز می‌کند.

Benchmark: معیار یا نقطه مرجعی که برای ارزیابی عملکرد مورد استفاده قرار می‌گیرد.

Cold Calling: تماس تلفنی به افراد یا شرکت‌ها بدون اطلاعات یا پیش‌توافق.

Leverage: استفاده بهینه از منابع و فرصت‌ها برای بهبود عملکرد.

Monetize: تبدیل یک فعالیت یا منبع به درآمد.

Thought Leader: فرد یا شرکتی که در یک صنعت به عنوان متخصص و پیشرو شناخته می‌شود.

Vertical Integration: یک شرکت که فرآوری، تولید و توزیع همه یا بخشی از محصول یا خدمات خود را در دست دارد.

White Collar: افراد متخصص و دارای شغل‌های اداری یا مدیریتی.

Black Swan Event: وقایع غیرمنتظره و ناگهانی که تأثیر زیادی بر بازار یا صنعت دارند.

Freemium: مدل کسب و کاری که خدمات اولیه به صورت رایگان ارائه می‌شود و برای استفاده از امکانات پیشرفته نیاز به پرداخت حق اشتراک دارد.

Burn Rate: نرخ هزینه‌های هر ماه یا سال که یک شرکت برای حفظ فعالیت خود دارد.

Exit Strategy: برنامه یا راهبردی برای خروج از یک سرمایه‌گذاری یا کسب و کار.

KPI (Key Performance Indicator): شاخص‌های عملکرد اصلی برای اندازه‌گیری موفقیت یا عدم موفقیت در یک سازمان.

Scalability: قابلیت گسترش و توسعه سریع یک محصول یا خدمات بدون افزایش هزینه به میزان مشابه.

Angel Investor: سرمایه‌گذاری که به شرکت‌های نوپا (Startups) سرمایه‌گذاری می‌کند.

Golden Parachute: توافق مالی برای مدیران اجرایی در صورت فسخ قرارداد یا فروش شرکت.

Run Rate: تخمین میزان درآمد یا خسارت بر اساس عملکرد یک مدت زمانی.

SME (Small and Medium-sized Enterprises): شرکت‌های کوچک و متوسط.

Back-End: بخش سیستم یک وب‌سایت یا نرم‌افزار که به صورت مخفی از دید کاربر قرار دارد.

Cash Cow: محصول یا خدماتی که به طور مداوم سودآوری بالا دارند.

اصطلاح گمرک به زبان انگلیسی

در زیر چند اصطلاحات رایج انگلیسی در کسب و کار و گمرک آورده شده است:

Customs Declaration: اظهارنامه گمرکی

Duties and Taxes: گمرکی‌ها و مالیات‌ها

Tariff: گمرکی (تعرفه گمرکی)

HS Code (Harmonized System Code): کد سیستم هارمونیزه (برای تعیین کد محصولات در ترتیب جهانی)

اصطلاح گمرک به زبان انگلیسی
اصطلاح گمرک به زبان انگلیسی

Import Duty: گمرکی واردات

Export Duty: گمرکی صادرات

Customs Broker: دلال گمرکی (فرد یا شرکت که به انجام امور گمرکی کمک می‌کند)

Free Trade Zone (FTZ): منطقه تجارت آزاد

Certificate of Origin: گواهی اصالت کالا

Bonded Warehouse: انبار گمرکی (انباری که کالاها به مدت مشخص در آن نگهداری می‌شوند بدون پرداخت گمرکی)

Prohibited Goods: کالاهای ممنوعه

Excise Duty: مالیات اکسایز (مالیات بر کالاهای خاصی مانند الکل و تنباکو)

Valuation: ارزش‌گذاری (تعیین ارزش گمرکی یک کالا)

Anti-Dumping Duty: گمرکی ضد دامپینگ (مالیات بر کالاهایی که با قیمت پایین به بازار عرضه می‌شوند)

Carnet: کارنت (مدرکی که به صاحبان کالاهای قابل حمل مانند نمایشگاه‌ها تسهیلات گمرکی فراهم می‌کند)

Transshipment: ترانزیت (عبور کالا از یک کشور به دیگری بدون پرداخت گمرک)

Quota: سهمیه (مقدار محدودیت‌های تعیین‌شده برای واردات یا صادرات خاص)

Drawback: استرداد (پس‌گیری مالیات گمرکی پرداختی برای مواد اولیه که در تولید صادرات مصرف شده‌اند)

Seal: مهر (مهر گمرکی بر روی بسته‌بندی که نشان از تمام شدن فرآیند گمرکی دارد)

Inward Processing: پردازش درونی (فرآیند تولید یا تصفیه محصولات درون مرزهای یک کشور)

این اصطلاحات رایج انگلیسی در کسب و کار به شما کمک می‌کنند تا در ارتباط با مسائل گمرکی و تجارت بین‌المللی بهترین فهم را داشته باشید.

برخی اصطلاحات بازرگانی به انگلیسی

در زیر چند اصطلاحات رایج انگلیسی در کسب و کار در بازرگانی آمده است:

Trade Agreement: توافق تجاری

Export: صادرات

Import: واردات

Trade Balance: تراز تجاری

Trade Deficit: نقص تجاری (وضعیتی که مقدار واردات بیشتر از مقدار صادرات است)

Trade Surplus: فوق‌واردات (وضعیتی که مقدار صادرات بیشتر از مقدار واردات است)

Commercial Invoice: فاکتور تجاری

Bill of Lading (B/L): بارنامه دریایی

Letter of Credit (L/C): اعتبار اسنادی

Incoterms : شرایط بین‌المللی تجارت

FOB (Free On Board): آزاد در کشتی (یکی از شرایط Incoterms)

CIF (Cost, Insurance, Freight): هزینه، بیمه، حمل (یکی از شرایط Incoterms)

FTA (Free Trade Agreement): توافقنامه تجارت آزاد

Customs Clearance: ترخیص گمرکی

Trade Barrier: مانع تجاری (اقداماتی که باعث محدودیت تجارت می‌شوند)

Dumping: دامپینگ (فروش کالا با قیمت پایین در بازارهای خارجی)

Boycott: تحریم تجاری (عدم خرید یا فروش محصولات به یک کشور)

Embargo: حظر تجاری (ممنوعیت کلی بر روی تجارت با یک کشور)

Quota: سهمیه (محدودیت در تعداد یا ارزش صادرات یا واردات)

Trade Mission: ماموریت تجاری (سفر رسمی یا گروهی از تاجران به کشورهای دیگر با هدف ارتقاء تجارت)

Market Entry: ورود به بازار

Market Research: تحقیقات بازار

FTA (Forward Trade Agreement): توافقنامه معاملات آتی

Supply Chain: زنجیره تأمین

Trade Show: نمایشگاه تجاری

Wholesale: عمده‌فروشی

Retail: خرده‌فروشی

Distribution Channel: کانال توزیع

Cash on Delivery (COD): پرداخت در محل تحویل

این اصطلاحات رایج انگلیسی در کسب و کار ممکن است در مفاهیم و موضوعات مختلف بازرگانی کاربرد داشته باشند.

برخی از اصطلاحات مدیریتی در انگلیسی

در زیر چند اصطلاحات رایج انگلیسی در کسب و کار مدیریتی رایج در انگلیسی آورده شده است:

Management: مدیریت

Leadership: رهبری

Strategic Planning: برنامه‌ریزی استراتژیک

Mission Statement: بیانیه اهداف

برخی از اصطلاحات مدیریتی در انگلیسی
برخی از اصطلاحات مدیریتی در انگلیسی

Vision Statement: بیانیه ارزش‌ها و اهداف بلندمدت

SWOT Analysis : تحلیل SWOT

KPI (Key Performance Indicator): شاخص عملکرد اصلی

ROI (Return on Investment): بازگشت سرمایه

Benchmarking: مقایسه با استانداردهای برتر

Change Management: مدیریت تغییرات

Agile Management: مدیریت چابک

Performance Appraisal: ارزیابی عملکرد

Conflict Resolution: حل اختلاف

Team Building: ساختاردهی تیم

Project Management: مدیریت پروژه

Time Management: مدیریت زمان

Decision-making: تصمیم‌گیری

Risk Management: مدیریت ریسک

Stakeholder: سهامدار

Benchmark: نقطه مرجع

Key Account Management: مدیریت حساب‌های کلیدی

Lean Management: مدیریت لین

Corporate Culture: فرهنگ سازمانی

Strategic Alignment: هماهنگی استراتژیک

Continuous Improvement: بهبود مستمر

Diversity and Inclusion: تنوع و جلب همه

Empowerment: توانمندسازی

Benchmarking: مقایسه با بهترین‌ها

Core Values: ارزش‌های اساسی

Change Agent: عامل تغییر

Knowledge Management: مدیریت دانش

Strategic Alliance: ائتلاف استراتژیک

Sustainable Development: توسعه پایدار

Organizational Development: توسعه سازمانی

Competitive Advantage: مزیت رقابتی

Benchmarking: مقایسه با استانداردهای برتر

Cross-functional Team: تیم چند‌وظیفه‌ای

Business Process Reengineering (BPR): مهندسی مجدد فرآیندهای کسب و کار

Key Result Area (KRA): حوزه نتایج کلیدی

Strategic Intent: قصد استراتژیک

این اصطلاحات رایج انگلیسی در کسب و کار در زمینه مدیریت و سازمان‌دهی کسب و کار مورد استفاده قرار می‌گیرند.

مشاوره با مرکز زبان ایران بریتانیا

امیدواریم که از مقاله اصطلاحات رایج انگلیسی در کسب و کار نهایت استفاده را برده باشید. شما عزیزان می توانید ما را در کانال تلگرامی ایران بریتیش که زبان آموزان مختلفی عضو هستن و انتقال تجربه در آزمون های مختلفی وجود دارد مشاهده کنید همچنین در  اینستاگرام ایران – بریتیش جستجو نمایید. حتما از کانال تلگرام ما درباره آموزش های رایگان دیدن کنید.

کانال تلگرامی ایران بریتانیا
کانال تلگرامی ایران بریتانیا

برای مطالعه مقالات بیشتر اصطلاحات انگلیسی در شبکه های اجتماعی را مطالعه کنید.

1 comments

  1. سیاوش توحیدی

    مفید بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *